۱۳۸۸/۰۶/۰۹

خورده جنایت های زناشوهری 1

مادر شوهرش می گوید که زن زندگی نیست! زن شوهرداری و بچه داری ! که بیچاره پسرش. خودش می گوید " ک.و.ن لق هر چی مادر شوهر ! " آشپزخانه را ظرف نشسته گرفته ، حمام را رخت چرک. یک وقتی می شود یک لیوان تمیز توی خانه بهم نمی رسد. شانه هایش را بالا می اندازد که یعنی به من چه . وقت نمی کند از صبح می رود آرایشگاه . زنهای فامیل را خوش ندارد.خوب می داند پشت سرش حرف زیاد است. تو مهمانی ها یا " با مرد مردم لاس می زند " با دختر های مجرد و دم بخت بگو بخند راه می اندازد ." راه و چاه دوست پسربازیاش رو نشون اینا هم میده " با شوهرش شبیه هم خانه اند. کاری به کار هم ندارند.جدا می خورند ، جدا می خوابند ، جدا تفریح می کنند. . دو سه ماه یکبار یک دعوای حسابی می کنند سر چشم چرانی های آقا ، سر ولنگاری های خانم . بعد کاری به هم ندارند تا دو سه ماه بعد. خوب می داند شوهرش هر چی دارد از صدقه سر اوست. "اگه من نبودم هنوز تو دوتا اتاق عفت خانوم مستاجر بودیم. مرد نبود که ! 10 پله بالا می رفتی ، سر پشت بوم می رسیدی آشپزخونه ! " نار اضی است از زندگیش ، از شوهرش که اندازه او نبوده ، از پدر و مادرش که داده بودنش به این ! دلش می خواهد بقیه زندگیش را مال خودش باشد. گور پدر شوهر و حرف مردم . " ک.و.ن لق همشون ! "

۱۳۸۸/۰۶/۰۲

بوی خوش زن 1

هر زنی به واسطه بلوغ و اندام های جنسی رشد یافته و حتی هیکل س.ک.س.ی زنی کامل نیست. زن کامل بودن درونی و ناخود آگاه است.از جای نمی شود یاد گرفت. نمی شود کلاس رفت و زن کامل شد.به سن و سال نیست به تجربه و سابقه. 14 سالگی و 40 سالگی بر نمی دارد. باید بیدارش کرد...
***

زن کامل نوازش کردن را خوب می داند. معجزه نوازش کردن را. انگشتانش بلدند در بند کردن و رها کردن را ، بیدار کردن را ، لالای خواندن و خواباندن را . زن کامل به قدرت سر انگشتانش آگاه است. می داند در هر سر انگشتش کودکی شوخ هست ، بدکاره ای ، کولی بی قراری ، خنیاگری

۱۳۸۸/۰۵/۱۸

مردمی که ماییم

روز- داخلی- تاکسی
- بابا ! صحبت ریاست جمهوری نیست که . دعوا سر رهبریه!!! هاشمی . ر می خواد رهبر بشه . نمی تونه چون سید نیست! حالا کی رهبر می شه ؟
(سر تکان دادن بقیه )
- خب معلومه ! خاتمی ! سر رهبر هم زیر آب می کنن.
من : ببخشید انوقت چطوری ؟
(نگاه عاقل اندر سفیه ) : حاج احمد رو چطوری کشتن ؟ خب یه خورده سیانور ، یه خورده هر روز میریزن کف نعلین آقا . فاتحه !

*****

روز – خارجی – دستفروشی
-بدو بدو هندوانه ، طالبی، بادمجون ورامین...
-وا آقا اینا رو پرت نکنین رو هم. نعمت خداست. حیفه!
-چه دل خوشی داره خانوم! حیف جوونای مردم بودن که از کشته هاشون پشته ساختن. باید آزادی بودین و می دیدین
-اتفاقن بودم. 30خرداد رو میگید دیگه ؟ خدا لعنتشون کنه.
- بابا دمتون گرم آبجی ! چی بدم خدمتون ؟

*****

روز – داخلی – آرایشگاه زنانه!
-موسوی؟ ... خدا بکشدش ! ذلیل مرده فاسد ! هفت تا زن داره !!!! یعنی هر کی شهید شد زنش رو اوردن برا این ... جوونایی مردمو کشتن ؟ اینا یه مشت فاسدن مثل خودش! مگه ندیدی اون دختره دست همه خورد بهش!!!!ممد می گفت هفت تا دختر وایساده بودن اینور خیابون ،هفت تا دختر هم اون ور خیابون ...هی مانتوهاشون رو باز و بسته می کردن ! ..حالا زیر مانتو چی تنشون بوده ؟ هیچی یه ش.و.ر.ت و س.و.ت.ی.ن سبز! دیشبم وضعیت اضطراری بود ممد خونه نیومد، بمیرم براش!!!

*****

روز- داخلی-داروخانه
-آقا 5تا ماسک بدید
-ماسک که داریم...اما آقا اینا برا ویروس آنفلانزا مناسب نیستا!!!
- برا آنفلونزا نمی خوایم....می خوایم بریم تظاهرات!

۱۳۸۸/۰۵/۱۰

تو بهترین صحنه شو! برهنه شو ! برهنه شو !

وبلاگ نوشتن یا حتی نوشتن هشتاد درصدش از خودپسندی آب می خورد . حالا شما می گویی نه؟ پنجاه درصد ! نه حرف من ، نه حرف شما !!! همین که کسی می نویسد و فکر می کند باید کسی بخواند (یا حتی نخواند ) یعنی خودش را خیلی قبول دارد و می پسندد!! همین که حرفها و نوشته ها و احوال و کار روزانه اش را آنقدر مهم می داند که توقع کند برای عده ای دیگر هم به اندازه وقتی که برای خواندنش صرف می کنند با ارزش باشد ، یعنی خودپسندی .
دست کم بیست درصدش هم بر می گردد به همان غریزه ای که فروید بخت برگشته می گوید.شما قبول نداری ؟ ثابت شده دست کم در همین گربه خانگی خودمان تمام کارها از همین غریزه ریشه می گیرد. حالا هی شما بگو نه ! همه اش حرف خودم.
من به صد و یک دلیل می نویسم.صد دلیلش را کم کم با هم مزه مزه خواهیم کرد حالا همین یک دلیلش را برایتان می گویم ، خیرشو ببینی ! :
تا به حال شده جلوی آینه پرو یا حمام یا ... همین که برهنه و لخت می شود سرت را بالا کنی و یک لحظه خودت را به جا نیاوری ؟ بعد همین که به اندام برهنه و بی لباست نگاه می کنی به بازو و سر و سینه ، آن قوس ملایم گردن ، ناف و کمی هم پایین تر ...، به خودت بگویی پس من این شکلیم ! پس من اینم ! خودت را برهنه باز بشناسی ؟ خودت را که همیشه پیچیده در لباسی و عادت شده اینجوری با کمی تعجب دوباره بشناسی ؟
برای من نوشتن در مجازستان همچین حسی دارد .همان بُهت باز شناسایی . یعنی همین که گاهی می نویسم و اغلب هم بی اهمیت و روزمره ، لای همین نوشتن ها انگار بعضی رفتار ها و حالت ها هایلات می شود . Bold می شود . خودم را باز می شناسم : اِه ، اِه پس من اینطوریم ؟؟!!!!
برهنگی خیلی خاصیت دارد دوست من. بی خود شاعر نگفته : تو بهترین صحنه شو ! برهنه شو baby ! برهنه شو !