۱۳۸۸/۰۹/۰۵

هیچ کس روسپی ها را دوست ندارد !

یک - یک چیزی که هیچ نمی فهمم این است که مردم چرا انقدر از روس.پی ها بدشان می آید؟ روس .پی که می گویم منظورم زنی است که تن فروشی می کند . نگفتم مرد ، چون تن فروشان زن برای ما متداول ترند .و توجه کن که ننوشته ام فاحشه .. هرزه .. جن.. یا زن خراب یا خیابانی !!!
آره هیچ نمی فهمم مردم چه پدر کشتگی با روس .پی ها دارند . این جماعت نه آدم کشند ، نه دزد نه کلاه سر کسی می گذارند .راست و حسینی چیزی را می فروشند که مالک صد درصد آن هستند . اگر به کسی بگویی قاتل ! دزد ! جانی ! ککش هم نمی گزد .حالا برو بهش بگو روسپی ! جن.. ببین چطور خشتکت را علم می کند (این جمله را تصور کن ! )
چه چیز تن فروشی انقدر منفور است ؟ اینکه کسی تنش را می فروشد ؟هر چه فکر کنی می بینی هر کسی از یک جایش نان می خورد . از هوش یا قیافه یا قد 180 سانتی ! وقتی قرار است تخفیف بگیریم بیشتر می خندیم .وقت گرفتن مرخصی لوند تر می شویم.مامور راهنمایی رانندگی که جریمه مان می کند عشوه گری می کنیم. وقتی برگه مالیاتمان زیر دست کارمند زن است سعی می کنیم مرد جذابی باشیم.وقت ازدواج خودمان را به مقدار مهریه می فروشیم ! اسمش را هم می گذاریم زرنگی ! هیچ اشکالی هم ندارد .اما این هم نوعی روس .پیگریست.
گیریم بعضی ها می گویند روس .پی ها بنیان خانواده را سست می کنند.تا جای که می دانم عرضه موجب تقاضا نمی شود ! بلکه تقاضا عرضه را بوجود می آورد.فرض کن تخم تمام روس .پی های دنیا را ملخ خورد ! اگر مردی بخواهد بیرون از رابطه زناشوی اش ارضا شود ، سعی می کند با منشی اش ، زن همسایه ، زن دایی برود سانفرانسیسکو ! والله !مثل این چیزی که تو ایران هم کم نیست.

دو- در ایران روس .پی وجود ندارد ! همانطور که همجنسگرا وجود ندارد .اینکه مسئولین کشور چشمهایشان را بسته اند ، روس .پی ها دود نمی شوند بروند هوا ! اگر تمرین کنیم در مورد روس .پی ها واقع بین باشیم، خدا را چه دیدی شاید چند سال ؟ دیگر روس .پی ها صاحب سندیکا و کارت اشتغال و بازرس بهداشت هم شدند .و البته اینها که نوشته ام حاصل تامل های خودم است . وخیلی علاقمندم نظر و تجربیات بقیه را هم بدانم .
سه- این پست را که می نوشتم یاد فیلم Blue افتادم . آنجایی که ژولی می پرسد: چرا اینكارو میكنی؟ زن روس.پی: خب... اینكارو دوست دارم، یعنی همه دوست دارن! همه ی مردم!

۱۳۸۸/۰۸/۲۴

ازدواج تحمیلی !

خب ! جانم برایتان بگویید که آقایی دوست پسر را سیزده آبانی به اتهام «تحریک ! مردم برای اغتشاش » دستگیر کردند و اگر چه الان سالم و سر و مرو گنده دارد برای خودش ول می چرخد اما من از تصور آن لحظه هم دچار شک می شوم. حالا نمی دانم اگر می دانستند آقا عضو حزب مشارکت هست هم به همین آسانی ولش می کردند ؟ یا اینکه الان همه شما می توانستید چهره شکنجه شده و کبود آن جناب را در تلوزیون هایتان به عنوان جاسوس انگلیز ببینید ؟ اگر فکر می کردید من بعد از دیدن ایشان مثل این خانم چادری های سریال ها ی کوفتی بسیجی / حزب الهی در آغوشش کشیدم و گفتم «برو ! برو ! و در راه هدف متعالی و وطن محترمه جان خودت را فدا کن ! » سخت اشتباه می کنید !چنان فریادی بر سرش کشیدم که بینوا تا مدتها با دهان باز مرا نگاه می کرد !
بعد هی با خودم فکر می کنم اگر آقای دوست پسر همچنان در مبحس می ماند باید وبلاگ برای آزادیش درست می کردم ... دم در اوین کیک تولدش را قاچ می کردم ... پنجشنبه ها شمع به دست می رفتم پارک لاله ... با بی بی سی مصاحبه می کردم ..
لابد خانواده اش وجود مرا تکذیب می کردند . لابد این وسط ها مرا هم به جرم روابط نامشروع دستگیر می کردند...


خلاصه این که این قضیه دستگیری آقای دوست پسرمرا به فکر انداخت مثل آدم به پیشنهاد ازدواجش فکر کنم ، تا اگر فردا روزی دستگیر مان کردند حداقل جرم ناموسی نداشته باشیم .این ج. ا آدم را به چه کار ها که وادار نمی کند !

پ.ن 2: همچنان صدای مرا از یک مستراح عمومی می شنوید ! امین جان یک دنیا ممنون به خاطر راهنمایی هایت.