۱۳۸۹/۰۵/۳۱

اين ك .و.ن كجه؟

مادر شوهرم مرا خوش ندارد.حالا نه اينكه خيال برتان دارد كه كارد و پنيريم ها ! نه . اما خوشم ندارد.اوايل برايم سخت بود . بهم برخورده بود . هي پي عيب و علتم مي گشتم . هي به چشم يك مادر شوهر سنتي خودم را برانداز مي كردم.جلوي آينه خودم را وارسي مي كردم و آن ميان هي وردم مي گرفت " اين ك.و.ن كجه ؟ كي مي گه كجه ؟ مادر شوهر!"

خيلي طول نكشيد كه دستم آمد عيب و علت از من نيست .آسوده شدم. نفسم سبك شد. اين همان روزي بود كه خار شوهر *كوچيكه آلبوم عكس بچگي هاي الف را داد دستم . صفحه به صفحه عكس هاي بچگي الف بود با پستانك و بي پستانك ؛تپل و بور و سرخ و سفيد . بعد اين گوشه و آن گوشه و در حاشيه قيافه جوان مادر شوهره را به جا مياوردم كه چشم هايش از عشق برق مي زد . از غرور كه "هي نگا كنيد اين پسر منه !" از آن دست چشمهاي خوشبختي كه ما زن ها خوب مي شناسيم.هر گوشه آلبوم عشق بود كه نم پس داده بود .دلم گرفت براي زني كه يك عمر براي پسرش نفس كشيده .توي خيالش براي پسر قنداقي نقشه كشيده ؛براي درس و كار و زن و زندگيش ، براي سي سالگي و چل چلي و دم مرگش .كه هنوز باور ندارد پسر كوچكش بزرگ شده .كه جز خودش زن ديگري را كنار پسرش تاب ندارد. زني كه حالا تلخ شده .

اگر روزي صاحب بچه شدم حواسم باشد كه بچه ام تمام سهم من از زندگي نيست.حواسم باشد مالك بچه ام نيستم . كه عشقم را زنجير نكنم به پايش. يادم باشد بچه اكم را بند نكنم.كه بچه ها آينده و علاقه و سليقه و انتخاب خودشان را دارند.بچه دار كه شدم يادم بماند پي زندگي خودم باشم كه فردا طلبكارش نشوم.

بچه ام كه شد ، شما اگر راه دستتان بود ، بي زحمت همين ها را ياد بي اندازيد!

* خار شوهر نه اصطلاح عاميانه ست نه لاتي .اصطلاح" من در آوردي" من است . حقيقت اينجاست كه خواهر شوهر خار است . اگر مثل خواهر هاي الف خوب و سر به تو و بي حرف و گفت باشند مي شوند خار گل سرخ ! اگر پاچه گير و بلوا به پا كن باشند لابد مي شوند خارخاسكي !! خار كاكتوسي ... خارچسونكي ... چيزي ! والله !