پشت بند عقدم مادر الف پايش را كرد توي يه كفش كه الا و بالله بايد بيايي خونه ما شب بماني . من هي با چشم گرد وعده امروز را به فردا دادم. به نظرم يه پاي قضيه مي لنگيد . راستش مادر شوهرم چنان زن سنتيست ، چنان از ذوق و شوقش براي قباله پيچ* و روز پاتختي برايم گفته ، كه بعيد به نظرم مي رسيد كه راضي شود ما دو تا حلالِ همسر شب را كنار هم صبح كنيم . خلاصه از مادرشوهره اصرار بود از من انكار.
خيلي نگذشت كه دستم آمدم اين همه اصرار و ابرام به خاطر حرف و حديث خاله نون و زن عمو ال .يت و صغرا و كبرا ؛ دوستان پا روضه مادر شوهره اند .به خودم گفتم بذار دل اين پيرزن شاد شود .انقدر عروس كرمكي نباش!
اين بود كه شب جمعه اي - همين وقت ها بود - چسان فيسان كردم رفتم خانه مادر شوهره . دروغ چرا از تصور شب جمعه ايراني كه قرار بود بگذرد همچين قندكي هم توي دلم آب مي شد . درد سرتان ندهم؛ وقت خواب به بونه لنز و مناسك قبل از خواب رفتم دستشويي .وقتي بر گشتم ديدم رختخواب الف را پهن كرده اند اين سوك اتاق ...مال من را آن سوك ، در اتاق هم چار طاق باز !!! انقدر بينمان فاصله بود كه مي شد از راه دور براي هم باي باي كنيم ! خون خونم را مي خورد مابينش خنده ام هم گرفته بود .
حالا شما تصور نكن ما سر بي همسر زمين گذاشتيم .اما اينجوري بود كه نشستيم دو دو تا چار تا كرديم و عطاي شب جمعه ايراني را به لقايش بخشيديم. گفتيم مثل دوره پارتنري وسط هفته ها مثلن مي رويم خانه خودمان .اره و تيشه و بيل كلنگ عمله بنا و نقاش و كابينت كار را مي زنيم كنار .يه كف دست جا براي خودمان جور مي كنيم .هي به خودمان يادآور شديم بعضي ها همين را هم ندارند .اينجوري خودمان را مثلن دلداري داديم.
از قضا اين هفته وعده خارجكي داشتيم . روز بد نبينيد ! چشممان هنوز به دور و برمان آشنا نشده بود كه كليد توي قفل چرخيد و پدر شوهره و مادر شوهره نفس زنان ! بي زنگ و تقه در و يالله وارد شدند . خدا رحم كرد در موقعيت سوق الجيشي خاصي نبوديم !
درست كه ما خودمان را از تك و تا نينداختيم اما چنان ذوق مرگ شديم كه فيلمان حالا حالا ها احوال هندوستان را نپرسد ! حالا هي توي تقويم علامت مي زنم روزي را كه بروم دست يك قفلساز را بگيرم بدهم قفل ها را عوض كند. اوضاع ما را مي بينيد ؟
*من هم كه اسمش را شنيدم همين قدر چشمم گرد شد .گويا اسم همان دستك و دمبكي است كه شب ز.فاف براي عروس و داماد مي چينند.از خباثت نيست ها .اما خنده ام مي گيرد از اين امامزاده اي كه قرار نيست شفا بدهد !