اينجا يك وبلاگ مخفي بود. يك وبلاگ قايمكي.
اينجا را كه ساختم مغرور و سرخوش بهت پز دادم كه ‹دلت بسوزه !!!! اگه بدوني ؟ من يه وبلاگي دارم كه آدرسشو بهت نمي دم!!! › گفتي ‹په !- يعني زكي ! زرشك! – من 48 ساعت نكشيده آدرسش را ميگذارم كف دستت !› دلمان خجسته بود.شوخي كرديم و خنديدم. خاطرم هست شرط گذاشتيم اگر 48 ساعته اينجا را پيدا نكردي بريم يكي از همين رستوران هاي چشم بادامي ها به صرف سوشي .يا كه اگر اين سوراخ دعاي من را بلد شدي من دستت را بگيرم ببرم يكي ازآن جيگركي هاي چرب و چيل كه رو ميزي هاي چسب و نوچ دارند و صاحب سبيل كلفت به صرف چند سيخ جگر و خوش گوشت و خوئك .
اينجا مال خود خودم بود .يار تو دليم بود . اينجا را ساخته بودم كه دور از چشم تو ، دور از چشم تيز بين و سخت گير تو بنويسم.بي كه از انتقاد هاي نيش دارت بترسم. بچرخم. اصلن برهنه شوم براي خودم. پشت سرت صحفه بگذارم ، مضنون كوك كنم، دلم حرف هاي يواشكي خواسته بود .رقصم گرفته بود .. مثل درختكي در باد .. آنجا كسي نبود غير از من و خيال و تنهايي ..*
ده ماه از اولين پستم گذشته .دلم قرص شده بود كه حواست پي ام نيست. تا ديروز كه پشت بند لبخند موذيانه و پيروزمندانه ات در آمدي ‹پيدات كردم !› دلم هري ريخت.بهتم برد. كي بند را آب دادم ؟ كجا پيدايم كردي ؟ بغضم گرفت. انگار كه اسباب بازي ام را قاپ زده باشي. رنجيدم ازت .چطور دلت راضي شد همين يك گوشه هم خصوصي من نباشد ؟
تا همين امروز عصري هم دلخوريه بود . كه جاي توي بغلت گم اش كردم .يخم وا شد.حالا يك وبلاگ مانده رو دستم .هيچ نمي دانم اينجا دوباره مي شود مثل معمول دست به كيبورد شد ؟ يا بايد كركره اش را كشيد پايين ؟ اس.تريپ.تيز هاي مرا طاقت داري عزيزم ؟ يا كه خودت پرم را وا مي كني كه ‹تو بهترين صحنه شو ، بره.نه شو baby !،بره.نه شو ! › ؟؟؟
پ.ن 1 :قولم را سر جيگركي چرب و چيل و دوغ آبعلي و صاحب سبيل كلفتش خاطرم هست ها ! جهنم و ضرر ! حتي بعد ده ماه !
پ.ن2 :علت اين همه دل گندگي در اعتراف به وبلاگ داشتن اين بود كه حتي يك اپسيلون ، يك اپسيلون هم احتمال نمي دادم كه اينجا را بجورد.و اگر نه مغز خر كه ... من گاف دادم آقاي الف ! خودم واقفم. البته خوب خوب خوب مي دانستم راحت از سرچ ساده اسم لاكپشت ها مي تواني به اينجا برسي .اما اون پست مال زماني بود كه مسافرت بودي و مدتي به نت دست رسي نداشتي .گفتم فردا مي روم اسمشان را پاك مي كنم ...فردا ... فردا . دلم گرم بود به تنبلي و بي حواسي ذاتيت. دست كم ات گرفتم.ببخش. و اين آه و افسوس حالا حق من است و اون شكرخند موذيانه حق تو D:
*طرحي از ابراهيم منصفي با اجراي ري را ؟ ميرا ؟.