ما سربند يك كامنت با هم آشنا شديم.خوش خاطرم هست كامنتي بود در مورد " داستان خرس هاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست كه دوست دختري در فرانكفورت دارد " هيچ نمي دانم براي نويسنده به ذاتي مثل او كجاي وبلاگ باري به هر جهت من بايد نغز آمده باشد كه دستش سمت كيبورد بلغزد و كامنت بگذارد ؟
بار اول كه ديدمش سه سال پيش بود .دوشنبه روزي بود ، كانون ادبيات ايران ؛كوچه اردلان. آفتاب تند مي ريخت پشت پلكم كه توي قاب در ظاهر شد .به نظرم بلند آمد ،خيلي بلند. آقا و خانم من كه شما باشيد به گمانم همان لحظه دلم رمبيد ! هيچ به روي خودم نياوردم كه فتيش مردان بلند قد و موي جو گندمي دارم. بعد تر كه وقت صحبت گردنم تو هوا خشك مي ماند يا حتا بعدترش كه به هواي لبش روي پنجه پا بلند مي شدم خيلي بلند تر آمد ، بلند بالا تر از هر بلند بالايي.اسمش را گذاشتم الف!
بعد سه سال نشست و برخاست و قاشق زدن و گيس كشي و مهرورزي و جنگ و جدل و ناز خريدن و عشوه فروختن و كام دادن و كام گرفتن هنوز برايم مثل آن روز تابستاني كوچه اردلان تر و تازه است ... گيرم هفتاد من رساله رو كنند كه "عشق سه سال طول مي كشد !"
اينها پيش نوشتي بود براي اتفاق نو رسي كه هنوز از نفس نيافتاده : تير هاي سقف را بالا تر بگذاريد نجاران / كه داماد مي آيد / همچون ارس / بلند بالا تر از هر بلند بالايي !
پ.ن : اين شروع بخش تازه ايست با عنوان عروس و دوماد بازي ! هر چند اين تاهل بيش از همه خانه يكي شدني باشد به اجبار قانون و سنت و رسم و رسوم. جز اين سخن از پيوند سست دو نام / و هم آغوشي در اوراق كهنه يك دفتر نيست /سخن از گيسوي خوشبخت من است /با شقايق هاي سوخته بوسه تو !
بار اول كه ديدمش سه سال پيش بود .دوشنبه روزي بود ، كانون ادبيات ايران ؛كوچه اردلان. آفتاب تند مي ريخت پشت پلكم كه توي قاب در ظاهر شد .به نظرم بلند آمد ،خيلي بلند. آقا و خانم من كه شما باشيد به گمانم همان لحظه دلم رمبيد ! هيچ به روي خودم نياوردم كه فتيش مردان بلند قد و موي جو گندمي دارم. بعد تر كه وقت صحبت گردنم تو هوا خشك مي ماند يا حتا بعدترش كه به هواي لبش روي پنجه پا بلند مي شدم خيلي بلند تر آمد ، بلند بالا تر از هر بلند بالايي.اسمش را گذاشتم الف!
بعد سه سال نشست و برخاست و قاشق زدن و گيس كشي و مهرورزي و جنگ و جدل و ناز خريدن و عشوه فروختن و كام دادن و كام گرفتن هنوز برايم مثل آن روز تابستاني كوچه اردلان تر و تازه است ... گيرم هفتاد من رساله رو كنند كه "عشق سه سال طول مي كشد !"
اينها پيش نوشتي بود براي اتفاق نو رسي كه هنوز از نفس نيافتاده : تير هاي سقف را بالا تر بگذاريد نجاران / كه داماد مي آيد / همچون ارس / بلند بالا تر از هر بلند بالايي !
پ.ن : اين شروع بخش تازه ايست با عنوان عروس و دوماد بازي ! هر چند اين تاهل بيش از همه خانه يكي شدني باشد به اجبار قانون و سنت و رسم و رسوم. جز اين سخن از پيوند سست دو نام / و هم آغوشي در اوراق كهنه يك دفتر نيست /سخن از گيسوي خوشبخت من است /با شقايق هاي سوخته بوسه تو !