۱۳۸۸/۰۶/۲۵

دنیایی که هر جا میری صدای رادیوش میاد!

من آدم مهاجرت نیستم . ریشه ام تو هیچ خاک دیگه ای دووم نمیاره. شکر فارسی ته خونم لرد بسته. برای آدمی مثل من قبلن زندگی راحت تر بود . قبلن که می گم یعنی همین دو ماه پیش ، قبل از انتخابات.
با خودم می گفتم من دنیایی خودم رو تو چهار دیواری خونه ی خودم می سازم. دنیایی که توش از فکر های متحجر و گشت های ارشاد و سخنرانی های خفت آور رییس جمهور و مرگ بر ها خبری نبود .دنیایی که توش به خاطر چاک مانتوم تحقیر نمی شدم.دنیای که توش فکر کردن و رشد کردن جرم نبود. دنیایی که آزاد بودم هر چی می خوام بپوشم ، بخورم ، ببینم ، بشنوم ....دنیای که توش حق داشتم زیبا باشم ، به هر کی دلم خواست دل بدم ...به هر کی دلم خواست تن ببازم ... دنیایی بزرگی بود که به چهار دیواری خونه من محدود می شد.

انتخابات برای محتضری مثل کشور من مثل یک امید به زندگی دوباره بود . کی می دونه تو این دو ماه صبح های ما چطوری شب شد. چقدر دویدیم؟ از چند وعده غذا درز گرفتیم ؟شب پیش از انتخابات ایمان داشتم که میشه پنجره های چهار دیواریم رو باز بذارم...

یادته چقدر گریه کردم ؟ سی خرداد یادته؟ تصمیم داشتم برم یک کاری کنم که یکی باتومی حواله ام کنه که دیگه چشمم این دنیا رو نبینه. التماس می کردی که نرم. تنها نرم. دستم رو گرفته بودی که « آیه ببین این واقعیه .. گرمایی این دست حقیقت داره ...زندگی اینجاست »

این روز ها برگشتم به چهار دیواری خونه خودم. در ها رو بستم و پنجره ها رو چفت کرده ام. اما نمی دونم این هوای مسموم از کجا می یاد ؟ اغتشاشگر .. رمز کودتا ... کودتای مخملی ...سران اغفالگر ... جریان برنداز ... تجاوز ... این کلمات توی خواب هم راحتم نمی گذاره. حالا هی کانال های تلوزیون رو عوض کن باز یه جایی چشمت می افته به زندانی های تکیده که به گه خوردن افتادن ... هی صحفه سیاسی روزنامه رو نخونده ورق بزن باز چشمت می افته به سخنان گوهربار سگ های شکاری ... چشمات رو ببند می تونی تصویر جون دادن ندا رو دلیت کنی ؟
تو چار دیواری خودم ،چشمام رو ببندم ، گوش هام رو بگیرم ، بازم صدا میاد...

خسته شدم از دنیای که هر جا میری صدای رادیوش میاد !

۱۰ نظر:

امین گفت...

آه... اشکال شما میدونین چیه؟ البته جسارت نباشه ها، فقط نظر خودمو میگم، اینه که اون اول امید هایی داشتین که به هیچ وجه قابل تحقق نبودن.
توی کشوری که ده ها ساله مردمش شست و شوی مغزی داده شدن و نسل ها طول میکشه تا اون اتفاقی که شما میگین توش بیفته، این امید ها واقعیت پیدا نمی کنن.

من این حرفو به هر کی زدم بهم خندید. گفت برو بچه.
ممکنه شما هم همینو بگین. ولی من به هیچ وجه چشمم آب نمیخوره وضع این کشور درست بشه.
چرا؟ چون شما یه نگاه به اطرافیانت بنداز، ببین پتانسیل درست شدن وجود داره یا نه؟
میبینی که نه. تازه اگر هم داشته باشه، به عمر ما قد نمیده.
مردم... مردم باید تغییر کنن. آدما... که اوووووه... معلوم نیست کی...

سبحان گفت...

چي بگم وقتي كه فرياد با سكوت فرقي نداره؟

سبحان گفت...

خوشم اومد از نوشته هات
...
سينه ي پر قصه ي تو
صداي معدن طلا
...

گنجشکک اشی مشی گفت...

دورود /

آیه جان جرات نمیکنم نه به تو نه به هیچ احد دیگری توصیه کنم و هشدار بدم از تجربیات تلخ مهاجرت چرا که اوضاع امروز این کشور دست کمی از جهنم عیان نداره .
اما واقعیت اینه که من اگر این اوضاع هزار مرتبه از اینی هم که هست بدتر بشه بازم قصد ندارم راه خروج رو پیش بگیرم . به همه اونهایی که نظری غیر از من دارند احترام میزارم و قبول میکنم که گزینه های بهتری از زندگی در شرایط فعلی هم براشون متصوره و حق دارند که دنبال سرنوشت بهتری برن اما از نقطه نظر شخصی قصد دارم وایسم و تلاش کنم تا روزی اینجا هم جای بهتری واسه زندگی بشه .
من فکر میکنم اگه زندگی بهتری میخوایم باید آستانه تحملمون رو نسبت به مقاومت منفی که متحجرین ابله این روزها دارند نشون میدن بالا ببریم تا به نتیجه ای که شایسته خودمون و کشورمون و مردممون هستیم برسیم .
من فکر میکنم تغییر دادن شرایط کشورم از تغییر دادن شرایط ذهنم به هر حال آسونتره .. پس همین کارو میکنم. هوای کشورم رو تغییر میدم نه خاکش رو !


وقت خوش ././././././././././././.

آخرین پدرخوانده گفت...

من هم آدم مهاجرت نیستم و به همین دلایلی که نوشتی قبل از انتخابات نوشتم و نوشتم و حرف زدم و بحث کردم. از خودم هم راضی بودم تا اینکه...
میبینی که کمتر مینویسم. اگر هم بنویسم مثل قبل هدف دار نیست. هنوز در شوکم.
تنها نیستی. درد مشترکی است که گوش شنوایی ندارد.

mhd گفت...

از همه طرف به قضیه نگاه کنی بد نیست.
مشکل ما اینه که می خوایم از انکار به معنا برسیم و این کار درستی نیست. چون هرچیزی رو که انکار کنی میشه بد مطلق و اون چیزی که تو هستی میشه خوب مطلق!به نظر خودت این راه حل مناسبیه؟ در جواب اون عزیزیم که میگه شست و شوی مغزی و از این حرفا... اگه ادعای روشن فکری و از این ججر چیزلت میاد روشن فکر یعنی کسی که روشن فکر می کنه نه اینکه به خاطر اینکه طرز تفکر یه عده رو قبول نداره بگه اونارو شست و شوی مغزی دادن!
اینم بگم من نه اینوریم نه اونوری یه موقع حرفامو با پیش داوری نخونی!

هلی گفت...

هرکاری هم که بکنی بالاخره تواین مملکت عجیب غریب ما یه اتفاقی می افته که ازتو اتاقت می یاردت بیرون!ازخوندن ÷ست متلک و ÷ست قبلیش لذت بردم.موفق باشی....

بهرام گفت...

خدا روز اول سخنراني رو به خير كنه!

هوركانيه گفت...

1984 هم اينجوري بود. اونجا نبودي

ناشناس گفت...

ایه حون
من نمیدونم که شما چند سالته؟ ولی تا اونجا که من یادم میاد زندگی در ایران همیشه با ترس و عدم امنیت روانی همراه بوده بگذریم از بفیه مشکلات.....
شاد باشی