۱۳۸۸/۰۷/۲۷

پریود

اولین بار که پریود شدم دختر خاله ام یکی محکم خواباند در گوشم . بعد در مقابل نگاه بهت زده و ترس خورده ام گفت که از بزرگتر ها شنیده اینجوری دختر خوشگل می شود !
من تا شب بغض کردم. تبریک ککی هم بهم گفتند . شب یادم هست مهمانی ، شب نشینی ، چیزی بود و خانم زیاد بود تو مجلس. آنهایی که بو برده بودند با لبخند موذیانه ای نگاهم می کردند . مثل اینکه آنها از قبل جذام گرفته بودند و حالا خوشحالند که یکی بهشان اضافه شده.یادم دادند از این چیز ها باید شرم کرد.باید قایمشان کرد .مشمبایی مشکی تو کابینت برای همین روزهاست ! از شرعیات هم گفتند برایم .من با دهان باز گوش کردم.

همان روز ها چند نصف النهار آن ور تر نوه عمه ام هیرو هم پریود شد.مادر بزرگش تعریف می کرد که « نمی دونی چه جشنی راه انداختن اینا ! چه سر وصدایی ! همه فهمیدن این دختر چش شده !!! بعد هر کی رسید یک کادوی ، چیزی بهش داد .خدا به دور! باباش ماچش کرد . گفت آفرین دخترم ! انگار این اولیش بوده...اومد به من گفت ، من که زبونشو نمی فهمم .مامانش گفت که آره هیرو میگه اینجور شدم ! من همینجوری موندم. خب چی بگم ؟ گفتم باریکلا ! ... »

من خوشگل شدم! به خودم که آمدم دیگر اجازه ندادم تیزی آن سیلی مرا از زنانگیم شرمنده کند.اما همیشه به قیافه هیرو فکر می کنم ،به برق نگاهش ، به شکفتگی پوستش وقتی خبر آن فتح بزرگ را به دیگران می داده. مغرور از تمام اسباب و آلت زنانه اش که وظیفه شان را خوب انجام داده اند.