۱۳۸۸/۱۱/۱۱

گزارش اقلیت

دیشب جشن سده* بود. جشن جایی پرتی برگزار می شد توی جاده مخصوص و لابد برای اینکه توی ماه عزیز صدای دست و سوت مردم مسلمان را جریحه دار نکند !!! رفتیم نشستیم کنار دست هموطن های زردشتیمان. گیریم مسلمان ها هم کم نبودند .و موبد که از آخوند های خودمان خوشگل تر و تر تمیز تر بود که صحبت کرد و برای ایران پاکی و خرد و فر ایزدی از خدا خواست ، بی اختیار گفتیم « ان شاءالله ! » مشعل جشن سده را هم که به سمت هیمه می بردند ما مسلمان زادگان ذوق زده و جو گیر اول صف بودیم.و به این قبله محمدی ! توی آن تاریکی و بیابان یک نفر نه بهمان چپ نگاه کرد ، نه متلک گفت ، نه انگلمان کرد !

توی سر و صدای جشن که واژه های غلیظ و اصیل فارسی رد و بدل می شد به خودم گفتم این مردمان چه می کشند وقتی از خروسخوان تا بوق شب از سیمای ج .ا این واژه های عربی را می شنوند ، هی سرود های می شنوند در وصف پیامبر و ائمه ای که بهشان مربوط نیست.یک شبکه ،یک موج رادیو برای خودشان ندارند.

زندگی اقلیت توی ایران زیر نگاه ارباب مابانه اکثریت می گذرد. کشور را قبضه کرده ایم به حکم اکثریت ، زدیم پشت قباله ننه مان.نگاه ها به یک زردشتی ، کلیمی ، یهودی ، بهایی و ... انسانی نیست .تا مدتها تحت آموزش های ج.ا فکر می کردم بهایی ها چه موجودات وحشتناکی هستند یعنی ! بعد که خانواده دال همسایه ما شدند ، دیدم اینها چه رفتار های انسانی تری نسبت به ما دارند. من هنوز نتوانسته ایم زودتر به این مرد 60 ساله سلام کنم.بعد پسرش که مهاجرت کرد گفته بود که بچه های ما که توی ایران نمی توانند درس بخوانند. شغل درست و درمان داشته باشند. بهتر است بزرگشان کنیم بفرستیم انور . آن یکی همسایه مذهبی فتوا صادر کرده معامله و رفت و آمد و سلام و علیک با مردم بهایی حرام و است و خیرو برکت را می برد ! دوستی دارم که عاشق فست فود های یک رستوران حوالی میرزای شیرازی شده به مدیریت یک مسیو ارمنی به نام آلبر. می رود خانه و تعریف می کند شام را کجا بوده . مکاره بازاری راه می افتد . مادره خونی می شود که « لادین ! تو به کی رفتی ! توی این ولایت رستوران مسلمون خدا پیغمبر دار به هم نمی رسد که رفتی لقمه از دست یک نجس کافر گرفته ای !!!!!؟» آن یکی که پدرش آدم کلفتی توی بازار است تعریف می کرد که عمده مشتریشان یک بنده خدای کلیمی ست ، وقتی وارد فروشگاه می شود عمله و اکره دست به سینه می شوند و چای بیار و پذیرایی کن و وقتی رفت ، پدره خودش دستمال و الکل بر می دارد صندلی را ضد عفونی می کند ! و فنجان را به دست خودش 7 بار غسل می دهد!!!!


دست هم را گرفتیم و دور آتش چرخیدیم و سرود ایران قدیم را خواندیم. دور و برم پر از جوان های بود که کنار آتش با شوق با پرچم سه رنگ عکس می گرفتند انگار کن مملکتشان را همان لحظه پس گرفته اند. گیرم این پرچم با پرچم کاویانی یک هوا توفیر داشت !

*سده جشن کشف آتش است .که برای انسان روشنی و ایمنی و آگاهی به ارمغان می اورد. زردشتی آتش را پاک می داند . زمان سده شب دهم بهمن ، پنجاه شب و پنجاه روز قبل از شروع بهار است.فرصت نشد در این باره بیشتر پرس و جو کنم . اطلاعات بیشتر را می توانید اینجا بخوانید . هم وطن زردشتی اگر گذارش می افتد به این اطراف اصلاح کند.

۱۸ نظر:

هیرگاموس گفت...

...
جالبه. من فکر می کردم سده جشن مذهبی ست و صرفااز آن زرتشتیان. گویا چنین نیست. تا حالا ندیدم.
...
درد ست. مادرم چند سال پیش شاگردی داشت که بهایی بود هرکاری که کرده بود جلوی اخراجش را بگیرد نتوانست و مدیر لکاته عقده یی مادر فلان اخراجش کرد. اگرچه بنظر من - از بهائیت کمی شناخت دارم- مذاهبی مثل بهائیت آخر التقاط ست و چیپ بودن.و ترجیح می دهم اگر بخواهم روزی با دین و آویزان این مذاهب شوم همان مسلمان متعصب خشک مغز شوم اما با همه اینها اصل بدیهی و ساده همان آزادی هر عقیده و مرامی ست. اما توی این مملکت و با مردمی اغلب فلان کجا منطق ساده و روان حکم می راند که اینجا براند؟!
مادرجون بنده خدا از بس که جلوش گفتم من لامذهب چنین می گویم به نجس و پاکی من حساس شده.بارها شده وقتی از حمام بیرون می آیم پشت سرم می رود داخل حمام و دمپایی ها را آب می کشد. طفلکی جرات هم ندارد بهم چیزی بگوید. بارها بهش گفتم لامذهبی ربطی به کفر ندارد اما خب سنتی مذهب ها کجا منطق و عقل شان حرف می زند؟!
" کامنت عمومی ست"
همین

Universal Emptiness گفت...

والا منم یه جشن سده دعوت بودم ، یه باغ گل بود اطراف تهران ، و واقعا با بدشانسی نتونستم برم.
به هر حال با این که اقلیت ها همیشه بهترن موافقم.

امین گفت...

چه سربرگی انداختی اون بالا! قشنگه ها!
------
جالبه بعد میگن دین اسلام کاملترین دینه! خب بنده خدا اگه کاملترین بود که خودش با دست خودش خودشو به گند نمی کشوند که! این چه جور کماله که از داخل داره از بین میره؟!!
------
بعید نیست اینجا رو فیل - تر کنند، اگه خدای نکرده زبونم لال روم به دیفال گلاب به روتون همچین اتفاقی افتاد، کنار اسم وبلاگت یدونه ۱ اضافه کن که ما بتونیم پیدات کنیم.

موفق باشی

زادسرو گفت...

سلام
مخلصیم. آقا یه فکری به حال این فونت و حرف "ی" بکن خدایی.
منم یه بار رفتم یه کنسرت مال ارمنی ها. کلی شیعیان هم اونجا بودند. تازه اعلام برنامه به صورت دو زبانه ارمنی و فارسی انجام میشد. در واقعیت اینقدر ها که ما فکر می کنیم جدایی وجود نداره فکر کنم.

گنجشکک اشی مشی گفت...

دورود /

وای آیه تو چقدر سرعت نشر مطلبت یهو
بالا رفته .. سه چهارتا پست اخیرت رو
باهم خوندم . قبلی ها که بیات شده
راجع به این مینوریتی ریپورت اما
میتونم بگم که همیشه معتقدم شریعت و
دین و مسلک همه توی مخیله آدم هاست .
مهم اینه که به اون ندای واقعی و
درونی خوب گوش بدی .
وقتی دروغ نگفته باشی .. چشم طمع به
مال مردم ندوخته باشی .. وقتی حق
دیگری و دیگران رو رعایت کرده باشی
اون وقت بهترین دین دنیا رو داری .
حالا هرکس هر اسمی که میخواد بهش بده.

شخصن فکر میکنم اقلیت های دینی خیلی
از امثال ما میهن پرست تر هستند.
با تمام مشکلاتی که ما نداریم و اونها
دارند + مشکلاتی که همه مردم دارن باز
هم با وجودیکه میتونن بزارن و برن پی
زندگی بهتر در مکانی امن تر اما هم باز
وایسادن پای خونه ای که براشون عزیزه.

وقت خوش ./././././././././././.

آیه به دوستان گفت...

Universal Emptiness عزیز!
من معتقد به برتر بودن هیچ دینی به دین دیگه نیستم. یعنی اصلن در این زمینه صاحب نظر نیستم . من معتقدم همه انسان ها با هر عقیده و دینی باید با احترام و حرمت باهاشون رفتار بشه . همین

امین جان !
یعنی به نظرت وبلاگم ممکنه فیل .تر بشه ؟ آخه چرا ؟ بعد هم که زبونتو گاز بگیر جووون !

زادسرو عزیز!
من با این فونت چکار کنم ؟ بلاگر محدودیت فونت داره.

قهوه و سیگار گفت...

من خیلی دوست دارم توی این جشن ها شرکت کنم و مطلع بشم از رسم و رسوم و نحوه ی برگذاری ولی پیش نیومده تا حالا.
به ما هم خبر بده!
مرسی.

بهرام گفت...

من به علت دوستان زردشتي زيادي كه دارم جشن هاي مربوط به زردشتي ها رو زياد رفتم، و بيشترين چيزي كه ديدم انسانهاي غير زردشتي بوده،كلا" مراسم هاي شاد و زيبايي دارند!

الهام میزبان گفت...

سلام
باید تجربه خوبی باشه
من یک دوست خوب زرتشتی دارم
و یک دوست خوب بهایی
و سه تا دوست خوب مسلمون
و پنج-شیش تا دوست خوب لامذهب

ولی برام مذهبه مهم نیست
خودشون مهم ان
جشن هم باید خیلی خوب بوده باشه
من هم دلم خواست
خوش به حالت

زادسرو گفت...

سلام
ببین یه راه که من بلدم استفاده از نرم افزار Frontpage است. من نسخه 2003 رو دارم. نرم افزار رو نصب کن، متنت رو توش بنویس و فونت Tahoma رو انتخاب کن که فونت کلاسیک وب است. بعد هم می تونی متن رو کپی کنی . ضمنا کد HTML رو هم بهت میده. امتحان کن خوبه

زن زیادی گفت...

چه حالی کردی پس. منم دلم خواست... یه بار تو بوفه دانشگاه سه تا بهایی منو پرزنت کردن که به دینشون بپیوندم! اون موقع تازه فهمیدم که بهایی ها از حقوق اولیه ای مثل تحصیل تو دانشگاهها و مدارس محرومن!خیلی ناراحت شدم. به نظرم خیلی زور داره که آدم مذهبی داشته باشه که ازمملکت خودش ظهور کرده باشه اونوقت تو مملکت خودش اقلیت محسوب شه. امیدوارم یه روزی شر این اسلام عزیز از سرما کم بشه بلکه شعورو فکر مجال رشد پیدا کنه.

فرزانه گفت...

سلام.خیلی صمیمی می نویسی!با زبان ساده ولی به دل می شینه.اگه دوست داشتی یه سری به بلاگ ما بزن
http://khastanhayeman.blogspot.com

tAli گفت...

سلام، نمی‌خوام منفی‌ بافی کنم ولی‌ اصولاً تو ایران همه یه جورایی اقلیت هستن...مثلا زن باشی‌ اذیتی چون جامعه مردونست، مرد باشی‌ از یه لحاظ دیگه ممکن احساس در اقلیت بودن بکنی‌...یه بار با یه دوست ارمنی صحبت می‌کردم که داشت از در ایران زندگی‌ کردن برام میگفت دیدم‌ای بابا اینایی که میگه که حس خیلی‌ از ایرانی‌‌های فارس زبان نسل اندر نسل ایرانی‌ کشور ما هم هست.

Eric Calabros گفت...

چه خوب، حالا که هیچ ادعایی ندارید به توصیه ام عمل کرده و سیاسی نویسی را بگذارید کنار. جگر سوختن را هم بگذارید برای کسانی که یک ربطی به این قضایا دارن لاقل.
من خیلی وقته که فرماییده ام. متن سیاسی و اجتماعی از سر و کول جفت وبلاگ هایم بالا میرود.

ناشناس گفت...

خب عزیز جان تاریخ و مکان این مراسم را به ماهم بگین تا ما هم بتونیم بیاییم راستی یک سوال داشتم دوست داشتی حذفش کن دوست هم داشتی جوابش را بده...شما خانمها نگاهتان به خودارضایی چگونه است؟یعنی شما هم به آن افراط مردانه میرسید یا اصلا به آن ارگاسم دلخواه دست پیدا میکنید یا این که جنس مخالف برای شما لذتش بیشتر است؟ممنون

آیه به ناشناس گفت...

اول اینکه زمان جشن های مربوط به هم وطنان زردشتی کاملن مشخص است. گویا هر ماه حداقل یک جشنی با اسم خاص دارند.اما معروف ترینشان همان نوروز .سیزده به در. مهرگان .یلدا و سده است.
و بعد هم اینکه برای حضور حتمن باید یک معرف و آشنایی زردشتی داشته باشید.
شما که سوال های جسورانه می پرسید چرا به نام ناشناس !!!!
شاید در جوابتان پستی نوشتم.

مسعود مهربان گفت...

عالی بود دوست من!

ستاره گفت...

سلام
دوست گرامی از طریق یکی از مطالب داغ شده سایت کلوب به وبلاگ شما رسیدم و مطالب و شیوه نگارش اونها رو دوست داشتم :)

شاد باشید
همیشه ...

(: