۱۳۸۹/۰۶/۱۴

سقفي براي ع.شق. بازي

شما كه غريبه نيستيد ! اين سال ها زياد پيش آمده كه من و الف گير يه كف دست جاي دنج و خلوت و بي سر خر باشيم براي ع.شق .بازي فارغ بال .كه هنوز هم هستيم . نه اين كه كليد خانه مان دست يك آدم بخيل ديگريست !

با خودمان قرار گذاشتيم كه رفتيم زير سقف خانه خودمان آن روز هاي يادمان بماند . قرارمان شد گاهي وقتي خانه را غروق كنيم به هواي دوستانمان.كه مثلن دوست الف دست نغمه‌‌ ي جانش را بگيرد بياورد خانه ما .يا جمال با مه ترا بيايد ، آتي با دوست .پسرش بيايد ... خانه مان از اين همه معاشعه بركت پيدا مي كند. گيرم پشت در لذت و دوست داشتن و تجربه قدغن باشد ... چهار ديواري كه اختياريست.مي شود توي خلوتمان جوري زندگي كنيم كه دلمان خواسته.

حالا اين روز ها كه آفتابه لگن خانه كوچكمان را ليست مي كنم .به يك ملحفه نرم و نازك فكر مي كنم كه گاهي بگذارمش روي دسته مبلي ، صندلي ، جايي .به هواي جفت هاي كه پاشان به خانه ما باز مي شود. هي با اين خيال لبم مي خندد . چشمم برق مي زند .
پ.ن : شرمنده ام بابت تاخير در تاييد كامنت ها . گرفتاري يعني همين في ميل جان .

۳۱ نظر:

ناشناس گفت...

میشه اولیش کسی که برای عشق ابزی دعوت میشه منه باشم ؟

دوست دار این پست گفت...

حرف دل زدی :(
منم این روزارو یادم نگه میدارم

محبوب گفت...

...آیه محشریییییییییییییییییی تو دختر...ذوق کردم واسه ذوقات...با اینکه دوست جونی و گیر کف دست جا بودنیو ... هم در کار نیست:)

محبوب گفت...

...آیه محشریییییییییییییییییی تو دختر...ذوق کردم واسه ذوقات...با اینکه دوست جونی و گیر کف دست جا بودنیو ... هم در کار نیست:)

زن زیادی گفت...

والا ما هم که مشکل مکان نداریم از مشکل همسایه و مدیر ساختمون فضول رنج می بریم.
خدا شما را برای دوستانتان حفظ بنماید ان شاء الله!

sharare گفت...

در مورد لیست کردن " آفتابه لگن" مثل همیم جانم اما من و ارتا یه کم در مورد حریم خصوصی اون خونه که کلی مقدسه، سختگیریم!!!

عماد گفت...

hi man chand rooz pish dashtam "to behtarine sahne sho ..." ro serch mikardam ke be blog shoma barkhordam o kheili bahash hal kardam o hamasho too 2 rooz khoondam va ie tasmim gereftam ke khodamam benivisam khoshahl misham age vasam nazar bezari

http://manodoostanam.blogspot.com

هیرگاموس گفت...

...
بعد مدت ها مجبورم کردی برای ت کامنت بالا بیاورم.این آخرین کامنت من برای این وبلاگ گل درشت ست. گل درشت به این معنا که بیایید مرا ببینید. همانند کامنت های ت .همانند ادای امثال من .
بهرحال دیگر نه دوست دارم آی پی ت را ببینم در وبلاگ م و نه خودت را . با آگاهی و منطق این را می گویم :
شما هم چیز من را از توی سرت بردار. دقیقا چیز من را.
"کامنت عمومی ست. بذار عموم ببینند هیرگاموس با تو هم رودرواسی ندارد. نقاب ت برایم شکسته."
همین.

شهرزاد گفت...

ایه جان این روزها رو به خاطر بسپارید وقتی لذت دوست داشتن دم دست باشد بی هیچ مزاحمی دیگر آن قدر ها دوست داشتنی نیست. لذت ببر از انتظار با الف بودن.

خان دایی گفت...

سلام

همه اینها بجای خودش محترم، اما چرا قافهای (نه گافهای) بزرگ متن بولد شده‌اند؟ عمدی است یا سهوی؟

و انگاری در پستهای قبلی هم هست...

s fadaei گفت...

پس مکانه آره.
آدرس بده تیکه بیاریم.اسمشو بذاریم ...خونه ،معذرت می خوام معاشقه خونه .شرایط داره یانه ،فرم باید تکمیل کنیم
(می شه اول تیکه بیاریم بعد با شما دوست بشیم)

ناشناس گفت...

پس مکانه آره.
آدرس بده تیکه بیاریم.اسمشو بذاریم ...خونه ،معذرت می خوامعاشق خونه شرایط داره یانه ،فرم باید تکمیل کنیم
(می شه اول تیکه بیاریم بعد با شما دوست بشیم)

mahsa گفت...

حکایت یه درده مشترک... دوست داشتمش.

شبنم گفت...

به این میگن یه کد بانوی با فکر و آینده نگر.
مکان=مهدیه تهران.
راستی یکی از دوستای من این کار و کرد اواخر خونش شده بود خونه عفاف.دوستای دوستاشون زنگ میزدن کلید میخواستن یا دوستاشون با افرادی غیر.

چلینگر گفت...

سلام
اگر مشکلی نیست شما را لینک کردم

ناشناس گفت...

آدرس بدهید تا ما هم با حضورمان بر این برکت بیافزاییم :دی

آيه به دوستان گفت...

دوستان قبل از اينكه به فكر پر كردن فرم و اين قبيل احوالات بي افتيد يكبار نوشته را سر فرصت بخوانيد .
گفتم دوستان حقيقي !
من براي همه تجربه هاي خوب و لذت هاي زياد آرز ومندم. اما توانم اين همه نيست .
كاري كه مي كنم را بد نمي دانم. حريم خانه من لكه دار نمي شود. خانه عفاف ؟ هم در كار نيست . اين ديد كساني است كه س.ك.س هنوز در نگاهشان گناه است .

آيه به دوستان گفت...

دوستان قبل از اينكه به فكر پر كردن فرم و اين قبيل احوالات بي افتيد يكبار نوشته را سر فرصت بخوانيد .
گفتم دوستان حقيقي !
من براي همه تجربه هاي خوب و لذت هاي زياد آرز ومندم. اما توانم اين همه نيست .
كاري كه مي كنم را بد نمي دانم. حريم خانه من لكه دار نمي شود. خانه عفاف ؟ هم در كار نيست . اين ديد كساني است كه س.ك.س هنوز در نگاهشان گناه است .

آيه به زن زيادي گفت...

دختر به همسايه فضول بايد يك ليست آدم اضافه كرد كه گوش هاي تيز و چشم هاي تيز تري دارند . والا ما هم مشكل مكان نداريم

آيه به هيرگاموس گفت...

متاسفم . به معنايي واقعي كلمه .
اين كار ها به نظرم مخصوص نوجوان هاست . اين كامنت هاي بالا آورده و امثال كار هاي كه شما مي كني .
از قضا من هم با شما رودر بايستي ندارم.
لطفن بعد از اين وبلاگ گل درشنت من را نخوان. و لينك اين وبلاگ گل درشت را هم بردار. و اينجا و اونجا كامنت هاي صد تا يه غاز در مورد من ننويس.
اميدوارم يه روز بالغ بشي !
حاجتي هم به خواندن وبلاگ شما نيست. آسوده باش.
متاسفم . واقعن !
خوش اومدي!

گلاب گفت...

ولی شوهر من اصلا پای کار این چیزا نبود، تازه کلی هم ادعای با کلاسیش میشود!
بخیل
اولین باری که دوستم و بی افشو دعوت کردم، اولین دعوای وحشیانه زندگیمون رو داشتیم!

من گفت...

چی شد تا شوهر کردی هیرگاموس اخ شد؟ خیلی تو ژستی ها! من نمیدونم الف دوست نداشتی چرا زنش شدی؟ همه جا به این اشاره میکردی.الفی که باهاش اختلاف عقیده هم داری.

ندا گفت...

آخ جوووون.من و دوست پسرم چند وقته دنبال یه مکانیم برای یه عشقبازیه درست و حسابی.ادرس بده پلیز

ايه به من گفت...

اين آخرين باريه كه در اين مورد مي نويسم.
از قضا اين من بودم كه از وقتي ازدواج كردم اخ شدم و شاهد رفتار هاي عجيب غريب بودم.
اگه الف رو دوست نداشتم باهاش ازدواج نمي كردم.كجا به اين دوست نداشتن اشاره كردم ؟؟؟؟
ما با هم اختلاف عقيده داريم. چون قرار نيست تمام زن و شوهر ها دقيقن مثل هم باشن . تفاهم مثل هم فكر كردن نيست .تفاهم توانايي تحمل تفاوت هاست . كه اميدوارم خدا اين توان رو به ما بده .

کرم کتاب خور گفت...

خیلی فکر خوبیه.... گرچه ما از این نظر در مضیقه نبودیم در نتیجه درکش یه نموره برام سخته!

آيه به فاطمه گفت...

خانم فاطمه كامنتتون رو خوندم.خودتون گفتيد وقتي در مورد همه چيز آگاهي نداريم نميشه قضاوت كنيم. پس چطور منو قضاوت كرديد؟
خدا كنه آدم هاي زندگيتون هيچ وقت ارزششون تو ذهن و دلتون كم نشه .دردش زياده.
مرسي بابت اميدهاي خوبتون .خجسته باشيد.

اون گفت...

آدم بعضی شبها ویرش میگیرد تا قبل از خواب چیزی را به کسی بگوید..
حالا من هم میگویم:
ممنون بایت نوشته هاتون :-*

آناهیتا گفت...

دوست عزیز من یه روز که دلم از دست پدرم گرفته بود با وبلاگت آشنا شدم خیلی لذت بردم هر از گاهی میخونمش و تو فضای هم فکرام نفس میکشم امیدوارم هیمشه قلمت رو صفحه کاغذ بچرخه.

مهیب گفت...

دل ما مجردها داغ شد :(

فی میل گفت...

سرت سلامت آیه، خونه ت پر عشق و حال، این قفلو بده عوض کنن بابام جان!

میثم گفت...

آدرس را مرحمت فرمائید مزاحم گردیم!